تریبون اعتراض یک بیسواد

تریبون اعتراض یک بیسواد
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیپلماسی» ثبت شده است

جهان فوتبالی یا فوتبال جهانی...مساله اینست!

پنجشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۴ ق.ظ | آبتین عزیزی | ۱ نظر

قانون دنیا امروزه بی شباهت به قوانین فوتبال نیست...

هرکس بتواند در زمین خودش (استادیوم خانگی!) بازی کند توجه تماشاگران بیشتری را با خود بهمراه دارد(افکار عمومی)،زمین به سه قسمتِ مرکز و  طرفین  قسمت می شود(غرب گیتی و شرق و نقطه بینابینی).

حداقل برروی کاغذ یک طرف قدرت بیشتری دارد و یک طرف قدرت کمتر و اینکه هر دو طرف در کنفرانس های مطبوعاتی از قدرت های طرف مقابل می گویند و ادامه می دهند که خود قویتر هستند.

حال در این زمین به مسابقه ی هسته ای تیم ایران و تیم آمریکا و شرکاء می رسیم...

ایران بازی را شروع می کند و در دست می گیرد، قدرت می افزاید و علم می اندوزد،آنقدر ستاره گونه بازی می کند که روی چند بازیکن ماهر خطای شدید می کنند(شهدای عزیز هسته ای)، اما تیم ایران متکی به ستاره ها نیست و به بازی ادامه میدهد و بازی را در نقاطی از زمین که میخواهد می چرخاند(آلماتی و عمان و بغداد و ...). نیمه اول تمام می شود و حداقل در ظاهر ایران دست بالا را در مقابل حریف قدرتمند دارد.

نیمه دوم شروع می شود و کادر فنی تیم یخواهد محتاط تر بازی کند و نتیجه واگذار نشود.تیم آمریکا و شرکاء بازی را در دست می گیرند، می تازند و جلو می روند، اما انگار هنوز خط دفاعی ما قدر تر از این صحبت ها ایستادگی می کند، خط دفاعی قرمز رنگ. تیم رقیب بازی را در نقاط دلخواهش ادامه می دهد(وین و لوزان و ...) اما تیم با همه احتیاط ها بازنده به میدان نیامده پس بازی ادامه می یابد.

زمان 90 دقیقه قانونی تمام شد(مهلت 10 تیرماه 1394)

اینجا نیز قاعده بازی شبیه به هم است، بازی باید ادامه پیدا کند، اما بعید است از دو وقت 15 دقیقه ای و گل نقره ای باشد، اینجا گل، گل طلائی است و با زدنش یک طرف بازنده...

کاش ما بازنده نباشیم .........

70 سال ذیپلماسی

چهارشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۰ ق.ظ | آبتین عزیزی | ۱ نظر

در سال 1324 باید هم باج می دادیم...

وقتی ایران پل پیروزی بود و از این پل بودن فقط مقادیر زیادی گرسنگی و فقر و بیماری نصیب ما می شد و انتصاب شاه از کنسول بریتانیا اتفاق می افتاد باید هم باج می دادیم.

آن روز که استالین برای احمد قوام و هیات همراهش هواپیمای اختصاصی فرستاد تا مذاکرات با ایران را دنبال کند خودش بزرگترین افتخار برای حکومت بی پایه و لرزان پهلوی دوم بود که چنین و چنان.

قوام رفت، تنها چیزی که در دستان دولتش بود نفت شمال بود و آنچه میخواست خروج نیرو های شوروی از ایران، عدم حمایت از جدایی طلبان کردستان و آذربایجان، رفع فشار علیه دولت ایران. همه و همه این خواسته ها تنها در قبال نفت شمال بود...تنها دستاویز ایران در مذاکرات اختصاصی در شوروی.

قوام زیر بار رفت ( یا حداقل اینطور نشان داد) که نفت شمال در راستای ایجاد موازنه قدرت در ایران حق شوروی است ، اما مشروط به خروج نیروهای شوروی و ایجاد امنیت در مناطق جدایی طلب تا بتوان مجلسی را به راه انداخت تا معاهده را در آن تصویب کرد.

شوروی به خواسته های قوام تن در داد، نیرو ها بیرون رفتند، امنیت برقرار و اتخابات برگزار شد و مجلس به شور نشست و طرح این معاهده تصویب نشد. یعنی با تنها دستاویز سه مطلب مورد نظر حاصل شد.

و اما امرور در کجای داستان یه معاهده هوشمندانه هستیم؟؟؟